ŷ

داستان كوتاه discussion

44 views
عکس شماره یازده

Comments Showing 1-15 of 15 (15 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

MahtaBi KhaNooM | 1782 comments نه تو تنها نیستی


message 2: by mohammad (last edited Feb 08, 2009 08:16AM) (new)

mohammad (irani_1313) | 1523 comments چرا وقتی که آدم تنها میشه
غم و غصش قد یه دنیا میشه
میره یه گوشه ی پنهون میشینه
اونجارو مث یه زندون میبینه
غم تنهایی اسیرت میکنه تا بخوای بجنبی پیرت میکنه


message 3: by Elnaz (new)

Elnaz | 326 comments به كودكي نگاه مي كنه كه روي تاب نشته و براي پدر و مادرش دست تكون مي ده


message 4: by Maria (new)

Maria (maria_jabbri) | 691 comments حتی خواندن و نوشتنش کافیست
تا اشکهایم را روان سازد؛
!!!!تنائی


message 5: by M.H.R (new)

M.H.R (mhrr) | 313 comments تنهايي...تنها همراه آدم...حتي زير خاك...


message 6: by Kourosh (new)

Kourosh | 389 comments می فهممت... تو هم نمیتونی مثل من درست نفس بکشی ولی اون دور دستو ببین ...آره همونجاهمون جزیره...اونجا آسمونش آبیه و تو عکس و از پشت چشمای ما همه چی خاکستری نیست من میرم تو هم میتونی بیا دیگه چیزی واسه از دست دادن نداریم... بلند شو


message 7: by Mehdi (last edited Feb 09, 2009 02:55PM) (new)

Mehdi | 1794 comments Mod
کوروش ازت شکایت شده. فقط اینو بگم که اخطار اول رو گرفتی داداش.


message 8: by Kourosh (new)

Kourosh | 389 comments مهدی جان میشه در پیغامی خصوصی در اینباکسم واضح تر بگی متاسفانه من اصلا متوجه نشدم


message 9: by Kourosh (new)

Kourosh | 389 comments اگر منظور کامنته اینجاست نوشته ام کاملا ارتباط مستقیم به آلودگیه هوا و حالت انفجاریه تهران از جمعیت و ماشین داشت که شاید کاملا هم بی ربط بوده ببخشید ولی اگه چیزی هست که متوجه نمیشم لطفا بگید حتی اگر دستور بدهید که من دیگر ننویسم اینجا بدون هیچ شکایتی قبول می کنم و منتظر اخطارهای بعدی نمی شوم


message 10: by mohammad (new)

mohammad (irani_1313) | 1523 comments کورش کامنتی که برای عکس نوشتی خیلی قشنگ بود
آخه چرا تهدیدمون میکنی به ننوشتن
یه کم صبور باش
متفاوت بودن اینا رو هم داره دیگه


message 11: by Kourosh (last edited Feb 11, 2009 03:10AM) (new)

Kourosh | 389 comments محمد جان شاید بگذاری پای قلم طنزم که بر خلاف شخصیت و روحیه ام میباشد:بسیار جدی و افسرده و نگران و حساس و با بسیاری ریزه کاریها که شرحش در اینجا با چند کلمه در توانم نیست ولی به هیچ عنوان سخنم طنز نیست :من واقعا از این اخطار بر آشفته و افسرده گشتم و برایم ضربه روحیه بزرگی بود چرا که اولا گمان میکنم سوئ برداشت شده همان گونه که گفتم نوشته ام به هیچ عنوان سیاسی نبود و همان گونه که توضیح دادم عکس مرا درگیر وضع بحرانیه تهران کرد و از این ارتباط دادن نیز اگر به جا نبوده واقعا عذر خواهی می کنم ولی نکته بعدی شکایت کردن از بنده است که اگر شاکی شخصی باشد مثلا به نام مهتابی خانم اشکالی ندارد سوئ تفاهمات و اختلافاتیست که ریشه تاریخی در گروپ دارد و بر خلاف دیدگاه بعضی ها و نیز ایشان به نظر من نمک گروپ است ولی اگر شاکی شخصی غیر از ایشان و به طور مثال بازرس این گروپ است من نگران می شوم چرا که از اخطاری بنده به لرز و ترس و دپرسیون می رسم دوست ندارم که به خاطر چند خط نوشته های من تهدیدی این گروپ و شخص خودم را آزار دهد فعلا در تلاشی دیپلماتیک با مهدی خان پی گیر این مساله ام که سوئ تفاهم بوده و یا قلم من موجب اذیت عده ای میشود؟


message 12: by S.Parisan (new)

S.Parisan مئ نشينم ،خسته ام

!!....

خسته از اين همه ايستادن


message 13: by Mehdi (new)

Mehdi | 1794 comments Mod
کوروش خان فکر کنم موضوع حل شده باشه.

مگه نه؟


message 14: by Kourosh (new)

Kourosh | 389 comments کاملا حل شد و به قول معروف شیر فهم شدم ممنونم مهدی خان


message 15: by Mehdi (new)

Mehdi | 1794 comments Mod
خدا رو شکر


back to top