"سالی بود که به کلمات برگشتم. سالی که دیگه غر نزدم که کلمه ندارم و نوشتم و نوشتم و نوشتم تا بهتر زنی رو که از توی آینه بهم نگاه می‌کن�� بشناسم.

توی یکی دو سال اخیر زندگی طوری بود که نمی‌تونست�� مثل همیشه بخونم. گاهی چندین ماه می‌گذش�� بدون اینکه بتونم حتی یک کتاب رو تموم کنم. امسال اما سفت و سخت چسبیدم به کتاب‌‌ها�� و از نتیجه هم راضی هستم.
البته توی این راه تنها نبودم. دوستم تشویقم کرد، همخوانی برگزار کرد، هر کتابی رو که گفتم باهم بخونیم بهم نه نگفت، برام کتاب‌ها�� کمیابی که نمی‌تونست�� بیابم رو پیدا کرد و حتی قبول کرد توی سفر طولانی پروست همراهم باشه. خلاصه اینکه حضورش تاثیر مهمی روی کمیت و کیفیت مطالعه‌�� امسالم داشت. ممنونم ازت شقایق.

امسال سعی کردم ژانرها و حوزه‌ها�� مختلف رو دنبال کنم و توی گشت و گذارهام به ژانری رسیدم که قلبم رو مال خودش کرد: ناداستان روایی. سال آینده قصد دارم بیشتر ازش بخونم و یکی از اهداف اصلی کتابخوانیمه.

در کنار اون، امسال پروست رو به همراه شقایق نازنینم شروع کردیم. هدف این بود که آهسته و پیوسته بخونیم و اجازه بدیم آروم آروم بخشی از زندگیمون بشه. در این زمینه به نظرم به هدف رسیدم و هرچند گاهی پیش می‌اوم�� که چند روز پشت هم نرسم بخونم، در کل اون عادتی که می‌خواست�� ایجاد شده. هر شب قبل از خواب سری به دنیای پروست می‌زن�� و روزم رو باهاش تموم می‌کن��. مسیر پر فراز و نشیب اما دوست‌داشتن�� و جذابیه.

یکی از مهم‌تری�� اهدافم در زندگی، چند زبانه بودن بوده و هست. امسال موفق شدم بالاخره کتاب خوندن به زبان سومم رو شروع کنم. طبق تجربه‌�� قبلی که با انگلیسی هم داشتم، شروع مسیر همیشه ترسناکه. همیشه کلمات و جملاتی هست که نمی‌فهم�� و چون عادت کردی به اینکه همه چیز رو حاضر و آماده داشته باشی، دوست داری سرت رو بکوبی به دیوار. اما هرچی بیشتر می‌خونی�� بیشتر اخت میشی با اون زبان و رفته رفته مثل زبان مادریت، نیاز نیست معنای فرهنگ‌نامه‌ا�� تک‌ت�� کلمات رو بدونی تا بتونی بفهمی که کتاب چی میگه. دیگه می‌تون�� بخونی بدون اینکه مدام به این فکر کنی که چرا اینجا از این ساختار گرامری استفاده شده و چرا به جای فلان کلمه از بسار کلمه استفاده شده. اولین کتابی که از ابتدا تا انتها می‌خونی�� تمام اعتماد به نفسی که برای ادامه راه نیاز داری رو بهت میده. دیگه میدونی هیچ قله‌ا�� فتح نشدنی نیست و فقط کافیه آهسته و پیوسته قدم برداری. اولین کتابی که اضطراب بهم اجازه داد تموم کنم، ساحل شب از النا فرانته بود. یک کتاب کودک کوچک و کم حجم. خلاصه اینکه اول مسیر مطالعه به ایتالیایی هستم و از پیشرفت خودم راضی‌ا��. به امید روزی که کمدی الهی رو به زبان اصلیش بخونم.

به طور کلی از عناوینی که خوندم راضی بودم. هم پنج ستاره داشتم و هم تک ستاره. هم کتاب‌های�� خوندم که از شدت خوب بودنشون بغض کردم و هم کتاب‌های�� که از شدت بد بودنشون نزدیک بود بزنم زیر گریه. علاوه بر این‌ها�� کتاب‌های�� هم خوندم که هنوز نمی‌دون�� باید بهشون چند ستاره بدم و گذاشتم یه زمانی برگردم بهشون و بعد از نوشتن یه ریویوی درست و حسابی، ستاره‌دارشو�� کنم. اهدافی که برای این سال در نظر داشتم (شروع یک مجموعه طولانی، نمایشنامه‌خوان�� و شروع مطالعه به ایتالیایی) کم و بیش تیک زدم و برای همین می‌تون�� بگم که سال کتابیِ خوبی بوده برام.

اولین باره که ریویوی سال گودریدز رو می‌نویس��. سال‌هاس�� که توی این فضا هستم ولی هیچ‌وق�� توجهی بهش نداشتم و صرفا برای چک کردن ریویوها و امتیازات کتاب‌ه�� بهش سر می‌زد��. امسال اما وقت بیشتری اینجا صرف کردم. با آدم‌ها�� مختلفی آشنا شدم و ازشون چیزهای مختلفی یاد گرفتم (یا به صورت مستقیم یا مثل لقمان که ادب رو از بی ادبان آموخته بود) و خلاصه گودریدز تبدیل شد به یکی از اپ‌ها�� محبوب گوشیم (با وجود تمام باگ‌ها��). خوشحالم از این اتفاق.

ممنونم که این ریویو (یا هر کدوم از ریویوهایی که امسال نوشتم) رو خوندید، به امید سالی بهتر، مهربون‌ت�� و پرکتاب‌ت�� برای همه‌مو�� "