تازهها� کتاب discussion
تازهها� نشر
>
نشر آگاه
date
newest »

message 1:
by
ѱ
(new)
Jul 06, 2015 12:26PM

reply
|
flag
افسانه پدران ما
«پدرم به هنگام خاکسپاریاش،� از هشت� سال پیش مرده بود. حادثه لوکاس او را بهکل� پریشان و بعد ضعیف کرده، سپس کشته بود. میگف� سرطان اندوه دارد. در بیمارستان بستری شده بود. از آنج� بیرون آمده بود. دیگر نمیخواس� بلوزهای سفید را ببیند، آن بوی سکوت را احساس کند، مایل نبود هیچچیز� در دهان، هیچچیز� در رگهای� وارد کند. ناخوش نبود، چیز دیگری بود: خسته بود. خسته از ما، خسته از گذشته خود، خسته از زندگی. در آوریل ١٩٧٥ به خانه برگشت، بعد خوابید.» داستانِ «افسانه پدران» نوشته سورژ شالاندن با ترجمه مترجم گزیدهکا� ادبیات ما، مرتضی کلانتریان در روز مرگ «برومر» آغاز میشو�. مردی که همراه با «بروبچهها»� نهضت مقاومت در دسته لوار و پس از آن در بخش پاریس مبارزه کرده بودند. و بعد با مردی که برومر او را «رفیق» خطاب میکرد� دستگیر شده بودند و با هم به اردوگاه اسیران فرستاده شده بودند و با هم از اردوگاه اسیران بازگشته بودند، بدون قلب و احساس. «پدرم برومر نامیده میش� و رفیق تریستان. هرگز نام واقعی� او را نفهمیدم. تریستان، همها� همین. و برای همیشه همین. جنگ او را نامگذار� کرده بود، و صلح هرگز جرئت نکرد آن را نفی کند.» نُه نفر و سه پرچم. «این مراسم خاکسپار� پدرم بود... به پرچمه� نگاه میکرد�. پرچمها� بیوز� باد، بیحال� تقریبا بیرو�. اولی زیر مدالها� آویخته به آن، مثل سرباز پیر، تا شده بود. دومی پرچم کوچکی بود،� بییرا� و بیحاشیه� با نوشته گروه آزاد-انتقام. روی سومی یک ستاره و یک پلنگ قرمز کمینکرد� وجود داشت.» آنطو� که پیداست «افسانه پدران ما»، نخستین اثری است که از سورژ شالاندن، نویسنده معاصر� فرانسوی به فارسی منتشر شده است. نویسندها� که ساله� با روزنامه مطرح «لیبراسیون» همکاری کرده و حالا هم در «کانار آنشنه» مینویس�. در پشت جلد کتاب نیز درباره این نویسنده آمده است که گزارشها� شالاندن درباره ایرلند شمالی و محاکمه کلوس باربی، جنایتکار فرانسوی، جایزه آلبر لوندر را که مشابه جایزه پولیتزر است نصیب او کرد. مرتضی کلانتریان پیش از این نیز با ترجمهها� نابهنگام و متفاوتا� با جریان روز، نویسنده یا اثری خاص را معرفی کرده است. نشرآگاه این رمان را پس از ساله� عدم امکان انتشار کتاب، در آستانه نمایشگاه کتاب منتشر کرده است.
افسانه پدران ما/ سورژ شالاندن/ ترجمه مرتضی کلانتریان
«پدرم به هنگام خاکسپاریاش،� از هشت� سال پیش مرده بود. حادثه لوکاس او را بهکل� پریشان و بعد ضعیف کرده، سپس کشته بود. میگف� سرطان اندوه دارد. در بیمارستان بستری شده بود. از آنج� بیرون آمده بود. دیگر نمیخواس� بلوزهای سفید را ببیند، آن بوی سکوت را احساس کند، مایل نبود هیچچیز� در دهان، هیچچیز� در رگهای� وارد کند. ناخوش نبود، چیز دیگری بود: خسته بود. خسته از ما، خسته از گذشته خود، خسته از زندگی. در آوریل ١٩٧٥ به خانه برگشت، بعد خوابید.» داستانِ «افسانه پدران» نوشته سورژ شالاندن با ترجمه مترجم گزیدهکا� ادبیات ما، مرتضی کلانتریان در روز مرگ «برومر» آغاز میشو�. مردی که همراه با «بروبچهها»� نهضت مقاومت در دسته لوار و پس از آن در بخش پاریس مبارزه کرده بودند. و بعد با مردی که برومر او را «رفیق» خطاب میکرد� دستگیر شده بودند و با هم به اردوگاه اسیران فرستاده شده بودند و با هم از اردوگاه اسیران بازگشته بودند، بدون قلب و احساس. «پدرم برومر نامیده میش� و رفیق تریستان. هرگز نام واقعی� او را نفهمیدم. تریستان، همها� همین. و برای همیشه همین. جنگ او را نامگذار� کرده بود، و صلح هرگز جرئت نکرد آن را نفی کند.» نُه نفر و سه پرچم. «این مراسم خاکسپار� پدرم بود... به پرچمه� نگاه میکرد�. پرچمها� بیوز� باد، بیحال� تقریبا بیرو�. اولی زیر مدالها� آویخته به آن، مثل سرباز پیر، تا شده بود. دومی پرچم کوچکی بود،� بییرا� و بیحاشیه� با نوشته گروه آزاد-انتقام. روی سومی یک ستاره و یک پلنگ قرمز کمینکرد� وجود داشت.» آنطو� که پیداست «افسانه پدران ما»، نخستین اثری است که از سورژ شالاندن، نویسنده معاصر� فرانسوی به فارسی منتشر شده است. نویسندها� که ساله� با روزنامه مطرح «لیبراسیون» همکاری کرده و حالا هم در «کانار آنشنه» مینویس�. در پشت جلد کتاب نیز درباره این نویسنده آمده است که گزارشها� شالاندن درباره ایرلند شمالی و محاکمه کلوس باربی، جنایتکار فرانسوی، جایزه آلبر لوندر را که مشابه جایزه پولیتزر است نصیب او کرد. مرتضی کلانتریان پیش از این نیز با ترجمهها� نابهنگام و متفاوتا� با جریان روز، نویسنده یا اثری خاص را معرفی کرده است. نشرآگاه این رمان را پس از ساله� عدم امکان انتشار کتاب، در آستانه نمایشگاه کتاب منتشر کرده است.
افسانه پدران ما/ سورژ شالاندن/ ترجمه مرتضی کلانتریان
«عذاب یا هفتخا� زندگی» نوشته محمدرحیم اخوت، از دیگر کتابهای� است که گویا پس از ساله� انتظار برای دریافت مجوز سرانجام در نشر آگاه منتشر شده است. رمان همانطو� که از نامش برمیآی� در هفت خان، یا فصل روایت میشو�. خان اول: کودکی و نوجوانی، خان دوم: جوانی، خان سوم: استقلال، خان چهارم: خویشکاری، خان پنجم: هجران، خان ششم: اندیشه مرگ و خان هفتم: تسلیم. و باز همانطو� که از عنوان خانه� یا فصله� معلوم است، رمان قرار است روایتی مالوف از مراحل طبیعی زندگی انسانی باشد که از کودکی تا مرگ او را دربردارد. و البته نویسنده خود در ابتدای رمان نیز بر خط سیر رمان بر اساس روال معمول و طبیعی زندگی انسانی عادی اذعان میکن�. و بدینگون� دست مخاطب را در انتخاب اثر باز میگذار� و تکلیفش را روشن میکن�. گرچه در نگاهی کلی، «عذاب یا هفتخا� زندگی» همان سبک و سیاق دیگر رمانها� محمدرحیم اخوت را دارد. با این حال نویسنده در چند سطر بر روایت خطی و ساده رمان تاکید میگذار�: «خواننده ارجمند! اگر به داستانها� پرماجرا علاقه دارید، بهتر است از خواندن این کتاب صرفنظ� کنید. ماجرای این رمان یک زندگی کاملا معمولی و بیماجراس�: سرگذشت مردی که هفتاد سال پیش در روستایی کوچک به دنیا آمده؛ برای ادامه تحصیل به شهر رفته؛ پس از خدمت سربازی و دانشگاه، کارمند شده؛ و بعد از بازنشستگی، با همسرش به روستای زادگاهش برگشته است. همین.»
عذاب یا هفتخا� زندگی/ محمدرحیم اخوت/ رمان
عذاب یا هفتخا� زندگی/ محمدرحیم اخوت/ رمان
از نوشتنِ
«از نوشتنِ» فرشته مولوی مجموعها� است از نوشتهها� پراکنده او درباره نوشتن و دیگران یا به گفته خودش «هریک از این نوشتهها� کتاب-مانند به شیوها� دستآور� مشقِ درنگیدن، اندیشیدن، و نوشتن در ژانرهای گوناگون و با هدفها� دیگرگونه بوده است.» این نوشتهه� در بازه زمانی کموبی� هفت سال از ٨٥ تا ٩١ نوشته شدهان�. و همینطو� که مولوی نیز میگوید� ایندستنوشتهه� به خصوص بخش دوم، بنا به سرشت خود دایره موضوعی گستردها� دارند. جستارهای بخش یکم، از خود نوشتن، جستار همچو� فرم ادبی، زندگینگاری� سفرنگاری، وبلاگنویس� و بررسینگاری� پایه و مایه کارگاهها� نگارش ادبی ناداستانی در تورنتو بوده است. بخش دوم، فارگلیش، تا ثریا میرو� دیوار کج، مته به خشخاش، اهالی وبلاگستان، زندگینامهنویسی� شکوه از میل عربانه در قلمرو داستان فارسی، داستان راوی، صدایی از آن خود، جوانمرگ� نویسنده، افسانه دل افسردگان و کمدی انسانی، یادداشته� و نوشتههای� در پاسخ به روزنامهنگارا� ادبی را دربردارد. در بخش سوم نیز چند جستار از جنس نقد و نظر آمده که «هر یک به دستاویز درنگ بر اثری یا صاحباثری� پیچوخم� از نوشتن پررنگ و برجسته میشو�.» در نوشتهها� این کتاب هرجا که اقتضا کرده یا دست داده است، نویسنده نگاهی به زنان، زنانِ نویسنده، زنانهنویسی� و روایتِ زنان داشته است. برای نمونه در مطلبی با عنوان «صدایی از آنِ خود» به چرایی افزایش پرشتاب شمار نویسندهها� زن و نیز روایتهایشا� شدم. «روایت زنان از زندگی و جهان و خانه و خود، آینهایس� که کوشش آنان را در کشف خود و «دیگری» و در شناسایی هویت خود و تمایز آن با هویت دیگری بازمیتابان�. این روایت خواه بازگویی سردستی آنچه میگذر� باشد و خواه کمال هنر بهرهو� باشد، خواسته ناخواسته به بازیابی «صدایی از آن خود» میانجام�- صدایی که به گفته فروغ تنها چیزیس� که میمان� و رهایی از سکوت مرگبار را مژده میده�.»
از نوشتن/ فرشته مولوی
«از نوشتنِ» فرشته مولوی مجموعها� است از نوشتهها� پراکنده او درباره نوشتن و دیگران یا به گفته خودش «هریک از این نوشتهها� کتاب-مانند به شیوها� دستآور� مشقِ درنگیدن، اندیشیدن، و نوشتن در ژانرهای گوناگون و با هدفها� دیگرگونه بوده است.» این نوشتهه� در بازه زمانی کموبی� هفت سال از ٨٥ تا ٩١ نوشته شدهان�. و همینطو� که مولوی نیز میگوید� ایندستنوشتهه� به خصوص بخش دوم، بنا به سرشت خود دایره موضوعی گستردها� دارند. جستارهای بخش یکم، از خود نوشتن، جستار همچو� فرم ادبی، زندگینگاری� سفرنگاری، وبلاگنویس� و بررسینگاری� پایه و مایه کارگاهها� نگارش ادبی ناداستانی در تورنتو بوده است. بخش دوم، فارگلیش، تا ثریا میرو� دیوار کج، مته به خشخاش، اهالی وبلاگستان، زندگینامهنویسی� شکوه از میل عربانه در قلمرو داستان فارسی، داستان راوی، صدایی از آن خود، جوانمرگ� نویسنده، افسانه دل افسردگان و کمدی انسانی، یادداشته� و نوشتههای� در پاسخ به روزنامهنگارا� ادبی را دربردارد. در بخش سوم نیز چند جستار از جنس نقد و نظر آمده که «هر یک به دستاویز درنگ بر اثری یا صاحباثری� پیچوخم� از نوشتن پررنگ و برجسته میشو�.» در نوشتهها� این کتاب هرجا که اقتضا کرده یا دست داده است، نویسنده نگاهی به زنان، زنانِ نویسنده، زنانهنویسی� و روایتِ زنان داشته است. برای نمونه در مطلبی با عنوان «صدایی از آنِ خود» به چرایی افزایش پرشتاب شمار نویسندهها� زن و نیز روایتهایشا� شدم. «روایت زنان از زندگی و جهان و خانه و خود، آینهایس� که کوشش آنان را در کشف خود و «دیگری» و در شناسایی هویت خود و تمایز آن با هویت دیگری بازمیتابان�. این روایت خواه بازگویی سردستی آنچه میگذر� باشد و خواه کمال هنر بهرهو� باشد، خواسته ناخواسته به بازیابی «صدایی از آن خود» میانجام�- صدایی که به گفته فروغ تنها چیزیس� که میمان� و رهایی از سکوت مرگبار را مژده میده�.»
از نوشتن/ فرشته مولوی