Dandelion - قاصدک discussion
فرق عشق و ازدواج
date
newest »


اما ميدوني ساينا آدم دلش ميگيره
از بازي عشق
وقتي عاشقي ميخواي معشوقت رو يه لحظه از جلوي چشات دور نكني
باهاش بخندي
زندگي كني
نفس بكشي
اما گاهي با هم بودن اون حرارت رو كم ميكنه
درگيري هاي زندگي ، گاهي اشتباهات باعث دوري ميشن
همه ي اطدواج ها هم بد نيستند
اگه رمز عشق رو بدونيم مي تونيم در طول همه ي سالها مثل روز اول عاشق بمونيم

من می گم عشق لازمه ازدواج
من هیچ وقت نمی تونم فک کنم یک عمر با کسی زندگی کنم که عاشقش نیستم
و از طرفی حاضرم بخاطر کسی که عاشقشم هیچ وقت تن به ازدواج ندم
زندگی بدون عشق بی معنیه
زندگی نیست
بردگی لحظه هاست
اینایی که گفتم همش یعنی درد و رنج
عشق هیچ وقت باعث آرامش نیست
ولی وقتی که باعث می شه لبخند بزنی
تمام وجودت می خنده

اگر هم پیدا بشه باورش سخته
ولی ماهیت عشق زیباست
بدون عشق زندگی معنا نداره

تا قبل از ازدواج همه ميدونن چطوري بايد عاشقي كرد ، ولي متاسفانه بعدش خيليها فراموش ميكنند كه با ازدواج تازه فصل عشق واقعي شروع ميشه
تازه بايد عاشقي كني ،چون حالا تو مالك قلب اوني و اون مالك قلب تو ؛
بدون هيچ ترديدي .
.

تا قبل از ازدواج همه ميدونن چطوري بايد عاشقي كرد ، ولي متاسفانه ..."
چقدر سخته فرانك جان
فكر ميكنم دو نفر با هم ديگه اين باغچه ي كوچولو رو سبز نگه دارن
شاگردی از استادش پرسید: عشق چیست
استاد در جواب گفت: به گندمزا� برو و پر خوشهتری� شاخه را بیاوراما در هنگام عبور از گندمزار� به یاد داشته باش كه نمیتوان� به عقب برگردی تا خوشها� بچینی .
شاگرد به گندم زاررف� و پس از مدتی طولانی برگشت.
استاد پرسید: چه آوردی؟
با حسرت جواب داد: هیچ! هر چه جلو میرفتم، خوشهها� پرپشتت� میدید� و به امید پیدا كردن پرپشتترین�
تا انتهای گندمزا� رفتم.
استاد گفت: عشق یعنی همین ...
شاگرد پرسید: پس ازدواج چیست؟
استاد به سخن آمد كه: به جنگل برو و بلندترین درخت را بیاور اما به یاد داشته باش كه باز هم نمیتوان� به عقب برگردی ...
شاگرد رفت و پس از مدت كوتاهی با درختی برگشت.
استاد پرسید كه شاگرد را چه شد و او در جواب گفت: به جنگل رفتم و اولین درخت بلندی را كه دیدم، انتخاب كردم. ترسیدم كه اگر جلو بروم، باز هم دست خالی برگردم.
استاد باز گفت: ازدواج هم یعنی همین
.....