تازهها� کتاب discussion
موضوع
>
شعر فارسی
date
newest »

message 1:
by
ѱ
(new)
May 08, 2015 01:26AM

reply
|
flag
هنوز ایستادها�
«رفتار با کلمات» مجموعهشعر� است از سمیرا کرمی، منتشرشده در مجموعه جهان تازه شعر نشر باران میشان. این مجموعه شامل ٤٦ شعر است. عنوانها� برخی از شعرهای مجموعه رفتار با کلمات عبارتند از: «خیره»، «آجرها»، «جسدهای سنگی»، «اثر انگشت»، «گوشها� از شور»، «میز یکنفره»� «یادداشتی روی یخچال»، «حرفها� خودمانی»، «رفتار تو با من»، «آنها»� «فرار به جلو»، «محاکمه»، «جایی باران باریده است»، «باغها� تو»، «اهلی»، «هنوز»، «در جستوجو� زمان از دسترفته»� «قدم میزدیم»� «مرخصی»، «یعنی»، «بوی دریا»، «خبرهای تازه»، «میدان� و من نمیدانم»� «اما نیامده بودی» و «خوابها� تازه». آنچه در پی میآی� شعر کوتاه «هنوز ایستادهای� است از این مجموعه: «تنهاییا�/ پرنده غمگین خیسی بود/ که میلرزی�/ روی شاخها� که میلرزی�/ و درختی که میلرزی�/ و باغچها� که میلرزی�/ و تو با سنگی در قلبت ایستادها�/ رو به من/ به شاخه/ به باغچه».
«رفتار با کلمات» مجموعهشعر� است از سمیرا کرمی، منتشرشده در مجموعه جهان تازه شعر نشر باران میشان. این مجموعه شامل ٤٦ شعر است. عنوانها� برخی از شعرهای مجموعه رفتار با کلمات عبارتند از: «خیره»، «آجرها»، «جسدهای سنگی»، «اثر انگشت»، «گوشها� از شور»، «میز یکنفره»� «یادداشتی روی یخچال»، «حرفها� خودمانی»، «رفتار تو با من»، «آنها»� «فرار به جلو»، «محاکمه»، «جایی باران باریده است»، «باغها� تو»، «اهلی»، «هنوز»، «در جستوجو� زمان از دسترفته»� «قدم میزدیم»� «مرخصی»، «یعنی»، «بوی دریا»، «خبرهای تازه»، «میدان� و من نمیدانم»� «اما نیامده بودی» و «خوابها� تازه». آنچه در پی میآی� شعر کوتاه «هنوز ایستادهای� است از این مجموعه: «تنهاییا�/ پرنده غمگین خیسی بود/ که میلرزی�/ روی شاخها� که میلرزی�/ و درختی که میلرزی�/ و باغچها� که میلرزی�/ و تو با سنگی در قلبت ایستادها�/ رو به من/ به شاخه/ به باغچه».
با کلاهی که برای توست
«آبها� رفته به رودخانه برمیگردند� عنوان مجموعهشعر� است از کاظم واعظزاد� که در مجموعه جهان تازه شعر نشر باران میشان منتشر شده است. این مجموعه شامل ٥٢ شعر است. «مرگ»، «رویا»، «شب» و «سکوت» از جمله موضوعاتی هستند که در شعرهای این مجموعه حضوری پررنگ دارند. آنچه میخوانی� شعری است بلند از این مجموعه: «مرگ در کشتن تو دقت نکرده است/ ممکن است دوباره برگردی/ و از زمانها� دورتری آغاز کنی/ نزدیکت� به کوهه�/ نزدیکت� به درخته�/ آرام، با صدای پرندهه�/ متلاطم با موجه�/ با دریاها.../ زخمهای� از تو فاصله گرفتهان�/ گذشتها�/ جایی در آینده چنبره زده/ با واقعیت خودش کنار نمیآی�/ با کتابهای� که خوانده است/ فیلمه� و موسیقیه�/ با گویشی که با آن حرف میزن�/ و گسترها� از اشیای سر در اطرافش... / و تو اینها را به یاد نخواهی آورد!/ چراکه درکی تازه/ حافظها� را میپای�/ حافظها� را به کار انداختها�/ تخیلت را نیز/ همهچی� را آغاز کردها� دوباره!/ ماه آنقد� پایین آمده است/ که میتوان� چهره در چهرها� بایستی/ لبخند بزنی آرام!/ این اولین تخیل توست/ بعد لوکوموتیو، واگن، سوت قطار/ بعد تصویری از خودت/ که دقیق شدها� در نگاهکرد�/ در قطعیت صدای بادها/ دقیق شدها� در ساعت حرکت قطارها/ تا برای کسی دست تکان بدهی/ کلاه از سر برداری./ در کوپها�/ روبهرو� هم نشستهای� و حرف میزنی�/ روبهرو� هم نشستهای�/ و چیزی نمیگویی�! / ایستگاهه� یکییک� میگذرن�/ با گردی خاکستری بر دیوارهایشا�/ مسافرها پیاده میشون�/ با چمدانهاشا�/ با چترها و بارانیه�.../ - بارون از کی شروع شده؟/ میپرس� و من دستپاچه میشو�/ کلمهه� به یاریا� نمیآین�/ باران نیز./ خیره ماندها� به دستهای�/ که مسیر باد را نشانه رفته است.../ در کدام زمان با تو حرف میزنم� / در کدام زمان با تو سکوت کردهام�/ سکوتت به همین منوال/ همه چیز را آزار خواهد داد.../ خودم را از میان کلمهه� بیرون میکش�/ با چتر و بارانیا�/ با کلاهی که برای توست/ با چند کتاب لاغر.../ تنها تو ماندها�/ با لبخند همیشگیا�/ و کلمههای�/ که از حرفزدن�/ خوشحال میشون�/ از سکوتت/ اندوهناک.»
«آبها� رفته به رودخانه برمیگردند� عنوان مجموعهشعر� است از کاظم واعظزاد� که در مجموعه جهان تازه شعر نشر باران میشان منتشر شده است. این مجموعه شامل ٥٢ شعر است. «مرگ»، «رویا»، «شب» و «سکوت» از جمله موضوعاتی هستند که در شعرهای این مجموعه حضوری پررنگ دارند. آنچه میخوانی� شعری است بلند از این مجموعه: «مرگ در کشتن تو دقت نکرده است/ ممکن است دوباره برگردی/ و از زمانها� دورتری آغاز کنی/ نزدیکت� به کوهه�/ نزدیکت� به درخته�/ آرام، با صدای پرندهه�/ متلاطم با موجه�/ با دریاها.../ زخمهای� از تو فاصله گرفتهان�/ گذشتها�/ جایی در آینده چنبره زده/ با واقعیت خودش کنار نمیآی�/ با کتابهای� که خوانده است/ فیلمه� و موسیقیه�/ با گویشی که با آن حرف میزن�/ و گسترها� از اشیای سر در اطرافش... / و تو اینها را به یاد نخواهی آورد!/ چراکه درکی تازه/ حافظها� را میپای�/ حافظها� را به کار انداختها�/ تخیلت را نیز/ همهچی� را آغاز کردها� دوباره!/ ماه آنقد� پایین آمده است/ که میتوان� چهره در چهرها� بایستی/ لبخند بزنی آرام!/ این اولین تخیل توست/ بعد لوکوموتیو، واگن، سوت قطار/ بعد تصویری از خودت/ که دقیق شدها� در نگاهکرد�/ در قطعیت صدای بادها/ دقیق شدها� در ساعت حرکت قطارها/ تا برای کسی دست تکان بدهی/ کلاه از سر برداری./ در کوپها�/ روبهرو� هم نشستهای� و حرف میزنی�/ روبهرو� هم نشستهای�/ و چیزی نمیگویی�! / ایستگاهه� یکییک� میگذرن�/ با گردی خاکستری بر دیوارهایشا�/ مسافرها پیاده میشون�/ با چمدانهاشا�/ با چترها و بارانیه�.../ - بارون از کی شروع شده؟/ میپرس� و من دستپاچه میشو�/ کلمهه� به یاریا� نمیآین�/ باران نیز./ خیره ماندها� به دستهای�/ که مسیر باد را نشانه رفته است.../ در کدام زمان با تو حرف میزنم� / در کدام زمان با تو سکوت کردهام�/ سکوتت به همین منوال/ همه چیز را آزار خواهد داد.../ خودم را از میان کلمهه� بیرون میکش�/ با چتر و بارانیا�/ با کلاهی که برای توست/ با چند کتاب لاغر.../ تنها تو ماندها�/ با لبخند همیشگیا�/ و کلمههای�/ که از حرفزدن�/ خوشحال میشون�/ از سکوتت/ اندوهناک.»

شهرام شکیبا، سعید بیابانکی، امید مهدینژاد� احمد ملکوتیخواه� علیرضا لبش، جلال سمیعی و ... از جمله نویسندگان این مجموعه هستند
«بیتبازی� اثر سعید بیابانکی، «رساله صد فرمان» نوشته جلال سمیعی، «اصن یه وضی» نوشته رضا ساکی، «مرکز مشاوره» نوشته حسامالدی� مقامیکیا� «بی سر و ته» نوشته عیرضا لبش، «بسته پیشنهادی» نوشته امید مهدینژاد� «ابوی فدوی» نوشته احمد ملکوتیخواه� «نوستالژیکاتور» نوشته ندا شاهنوری� «از اون لحاظ» نوشته عبدالله مقدمی و «رباعیات زنجیرهای� اثر شهرام شکیبا، از کتابها� این مجموعه ده جلدی هستند که توسط نشر قاف با عنوان «قاف لبخند» منتشر شدهان�.
غزلیات شمس از جمله آثار کلاسیکی است که همواره مورد توجه بوده و تأثیر زیادی بر غزل فارسی داشته و این تأثیر را در آثار معاصرتر هم میتوا� پی گرفت. اگرچه شاید مولوی بیشتر بهواسط� مثنویا� در سنت ادبی ما مشهور باشد، اما غزلها� او ویژگیهای� خاص دارد که در تاریخ ادبیات فارسی این اشعار را به قلها� بیبدی� بدل کرده است. بهتازگ� کتابی درباره غزلیات شمس منتشر شده که دو محور اصلی دارد که در یکی به نوآوریها� مولانا در غزلیاتش پرداخته شده و دیگری درباره آسیبشناس� قالب و زبان است. این کتاب «مالیخولیای غزل» نام دارد و نویسندها� رضا روزبهانی است و نشر قطره آن را به چاپ رسانده است. یکی از ایدهها� اصلی این کتاب، بیان این نکته است که بسیاری از نوآوریهای� که معاصران در قالب غزل به وجود آوردهاند� ریشه در غزلها� مولانا داشته. و همچنین بهطورکل� مولانا را در کلیت آثارش مروج ایدها� نو دانسته: «مولوی- با درنظرگرفتن توامان سه ضلع مثنوی، دیوان شمس و فیهمافی�- لااقل در تمامی ادبیات ما تنها مؤلفی است که از یک ایده بیسابق� و نو دفاع کرده. تز معرفتیا� که متعلق و خاص خود ایشان است... مولوی را بهخاط� طرح اندیشه نوی حکمی که مختص خود ایشان است و شکلگیر� آثار هنریشا� به تبع و بر مبنای آن اندیشه –ک� البته اصول زیباییشناسی� اسطورهسازی� ضرورتها� تاریخی و دیگر مبانی خاص خودش را هم دارد- صورت گرفته، باید مهمتری� و مؤثرترین تئوریسین علوم معرفتی دانست؛ و از سویی دیگر، هم به این دلیل و هم برای لحظات بسیار وافر و متکثر جنونمند� در آثارشان که در میان تمامی نویسندگان(اعم از شاعر و غیر آن) جهان بیسابق� است، میتوا� بزرگتری� هنرمند زمانه� دانست؛ لااقل تاکنون». «مالیخولیای غزل»، در ابتدا نگاهی اجمالی به اشکالات کتابت و تصحیحها� دیوان کبیر کرده و بعد به بررسی نقش مولانا در روند تاریخی غزل و قوالب کهن پرداخته است. سپس، به مواجهه با شکل و زبان غزل پرداخته و در آن بسیاری از نوآوریها� مولانا در این قالب را نشان داده است. همچنین بخشی هم به قافیه مضاعف اختصاص دارد. فصلی از کتاب به زمینهها� معرفتی، فرهنگی و جغرافیای زبان مولانا توجه دارد و همچنین به اشتراکات زبانی- معرفتی غزلها� مولانا با شطح هم پرداخته شده است. بخشی مفصل هم به مؤلفهها� زبانی غزلها� مولانا اختصاص دارد. در بخشی از کتاب درباره تسلط مولانا بر زبانها� مختلف آمده: «...مولانا طی دوران کودکی و نوجوانی، در زبان مادریا� و نیز زبان عربی به چیرگی و اشراف کامل میرس�. بعد از آنه� در مدت بیشت� از پنجسا� زندگی در مناطق ارمنینشی� شرق و جنوبشرق� آسیای صغیر، بهناگزی� با زبان ارمنی هم آشنایی و انس پیدا میکند� و البته در سفرهای مکرر بعدی به شامات نیز به حوزه جغرافیایی این زبان نزدیک بوده...».

کتاب شعر تو معلم من شاگرد عاشق
نوشته ندا سلطانی
منتشرشده توسط نشر عطران
کتا� حاوی اشعار و قطعات ادبی در چهار فصل تاریکی، تنهایی، تو، من می باشد.

شطرنجيِ يك شهر
اين شهر رگ هاي من است كه به خواب رفته است
يا شبكه ي گنگي از آن بر مغزم لانه كرده است
يا بخشي از حافظه ام را بر باد داده است:
امروز صبح همه چيز بي سابقه بود
سگي كه از حاشيه مي ترسيد
روي پلك ها رخنه كرده بود
امروز صبح همه چيز بي سابقه بود.
تازه تصوير گنگي از ماهواره رسيده است!
سفيد، شهري ست كه بر طنابِ رخت مانده است:
همه چيز مناسب بود
امواج را به خود كشيده بودم
گرما كلافه ام كرده بود.
تنها من در بزرگراه پيچيده ام
باقي همه ريل است
تا چشم كار مي كند...
اين پيچِ تند ابدي بود؟
اين فلز هميشه ناياب بوده است
و جيوه سايه انداخته است بر چاهار گوشه ي ميز؛
يك درجه گرمتر از ديروز شده است!
رگ هاي من است اين شهر، كه به خواب رفته است.
ريل ها به موازاتِ خواب اند
شهر بر چار گوشي آوار شده است.
به همسرم گفتم :"صبحانه ات را خورده اي؟"
مي شُد از سمت راست خارج شد...
منشورها در باد مي پيچند
و اين لباس كهنه بر باد رفته است.
بر دستي كه خواب رفته است
شطرنجي يك خطِ شكسته نيستم
و جسمِ كوچكم كه بر آب مي رفت.
.