Dandelion - قاصدک discussion
خیر...
date
newest »


می ننوشیده و مستانه ترینم چه کنم
ساده ام ساده و بی غش چون آب
زین که گویند که رندانه ترینم چه کنم
مجلس انس من است و همگان جمع
صاحب جمعم و بیگانه ترینم چه کنم
حق پی ام راه حقیقت برم حق گویم
آخر حقم و افسانه ترینم چه کنم
این نشاید که شوم با دل تو همبازی
من که بازیچه دستانه ترینم چه کنم
حرف تو گاه سکوتت همه چون فریاد است
من که در اوج سکوت همه پرچانه ترینم چه کنم
خانه عشق تو هم دور تر از دست من است
با دل عاشق و بی خانه ترینم چه کنم
محسن عزيز
خوش اومدي
....
زیستن را
بودن را
و در افکار خویشتن
خفتن
را بیشتر
ز پیچیدگی دوست می دارم
من همان بغضی هستم
که پیش از اینها فرو خورده شد
ولی زمانه مرا قی کرد
و دست آخر من نه اشک بودم نه رود
اصلا دیگر نبودم
دیگر نبودم
بعد از آن
یاد گرفتم
اشک بریزم
و با با ماه و
شب و
سکوت
و پنجره یخ زده اتاقم آشتی کنم
تمام اینها برایم
یاد آور بغض های فرو خورده است
.
.
.