ŷ������

هي صبر كن . كار سختي نيست
يه جنگل مژه كه تابش سر به فلك كشيده
لبخندش همون هلال ماه
ابروهاش نه شمشير كه خوش فرم ترين خط دنياست
چشماش نه رنگ دريا كه مواجي دريا رو دارو
.
.
.
يادم رفت بگم
همه ي اينايي كه گفتم صرفا وصف ظاهرش نيست
همه ي اينا كه ظاهرا قشنگ هستن بخاطر قلبشه
هيچ كدوم از اينا به اين صورت توي چهره اش نيست اما بخاطر قلبش اينطوري ميبينمش
و اينطور نقاشي ميكشمش
رنگ نقاشيم هم به رنگ مهرباني هاش ميشه
.
.
.ديدين چقدر راحت بود

Mohsen wrote: "عکس کسی که دوستش دارم رو کاغذ سفید کشیده شده هست.اون خداست"

و روي همه ي قلبهامون
.
.
ممنون محسن جان

گاهی یک مداد سیاه بر می دارم و با آرامش می کشمش روی کاغذ...
البته اصلن قرار نیست اون باشه... مهم اینه که مدام توی ذهنم باشه. اون وقت هر چی بکشم اونه.

گاهی دلم می خواد روی بوم رنگ بکشم... اون وقت هر رنگی که روی بوم باشه همونه...

یه صورت گرد و تپول
کچل
با یه نیش باز
اصلنم قشنگ نیست
خیلی هم قدش بلنده
ولی با اون نیش باز اخمهاشم می کشم

يه نخود مي كشم
;)

..........

:D

Mahdie wrote: "گاهی یک مداد سیاه بر می دارم و با آرامش می کشمش روی کاغذ...
البته اصلن قرار نیست اون باشه... مهم اینه که مدام توی ذهنم باشه. اون وقت هر چی بکشم اونه.

گاهی دلم می خواد روی بوم رنگ بکشم... اون و..."


.
.
مهم اینه که مدام توی ذهنم باشه
.
.
ممنون مهديه قشنگ نوشتي

saina ahmadi wrote: "يه نخود مي كشم
;)

..........

:D"

ساينا نخود چرا؟اي شيطون

Nazanin1987 wrote: "یه صورت گرد و تپول
کچل
با یه نیش باز
اصلنم قشنگ نیست
خیلی هم قدش بلنده
ولی با اون نیش باز اخمهاشم می کشم
"
.
.
مي دوني نازنين گاهي اخمها اونقد بهش ابهت ميده كه حاضر نيستي اخمشها با هيچي عوض كني

اصلاً مگه می تونم بکشم؟ شک ندارم که اگه یک روز بخوام این کار رو بکنم یا دستم اونقدر می لرزه که نمی تونم، یا اشک هام صفحه رو خیس می کنه. ولی با همه ی این اوصاف، می دونم که هیچ وقت هرگز هیچ نقشی به زیبایی خودش نمیشه....

ای بابا، داغ ِ دلم تازه شد

Mahyar wrote: "اصلاً مگه می تونم بکشم؟ شک ندارم که اگه یک روز بخوام این کار رو بکنم یا دستم اونقدر می لرزه که نمی تونم، یا اشک هام صفحه رو خیس می کنه. ولی با همه ی این اوصاف، می دونم که هیچ وقت هرگز هیچ نقشی به ز..."

نگو داغ دل مهيار
بگو خاطره هام زنده شد
همون اشكات ميشه رنگ نقاشيت
پاك و زلال
:)

ای کاش لااقل نقش ِ من رو از خودش می دید.
خاطره.... خاطره چیز ِ خوبی نیست. من خود ِ لحظه رو دوست دارم، نه خاطره ی اون لحظه رو

من خودم رو بیشتر از هر چیز و هرکس دوست دارم، پس یه پرتره از خودم می کشم.
ولی دوست دارم برای اولین بار برم اصفهان و اون آقایی که می گن تو سی و سه پل پرتره می کشه و دانشجو است پرتره ی مرا بکشد و آن را با افتخار به خودم تقدیم می کنم.

بــــــــــهترین کاره داش علی

Ali wrote: "من خودم رو بیشتر از هر چیز و هرکس دوست دارم، پس یه پرتره از خودم می کشم.
ولی دوست دارم برای اولین بار برم اصفهان و اون آقایی که می گن تو سی و سه پل پرتره می کشه و دانشجو است پرتره ی مرا بکشد و آن ..."

جالب بود علي آقا
ممنون از حضورت

شيشه پنجره را باران شست
از دل من اما چه كسي نقش تو را خواهد شست