ŷ

Dandelion - قاصدک discussion

22 views
متشکرم پدر

Comments Showing 1-4 of 4 (4 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

ارمـغـان مهـاجری  | 226 comments Mod
متشکرم پدر

روزي از روزها پدري از يک خانواده ثروتمند، پسرش را به مناطق روستايي برد تا او دريابد مردم تنگدست چگونه زندگي مي‌کنن�. آنان دو روز و دو شب را در مزرعه ي خانواده‌ا� بسيار فقير سر کردند و سپس به سوي شهر بازگشتند. در نيمه‌ها� راه پدر از فرزند پرسيد:

خب پسرم، به من بگو سفر چگونه گذشت؟
- خيلي خوب بود پدر.

- پسرم آيا ديدي مردم فقير چگونه زندگي مي‌کنند�
- بله پدر، ديدم...

- بگو ببينم از اين سفر چه آموختي؟
- من ديدم که:

ما در خانه ي خود يک سگ داريم و آنان چهار سگ داشتند.. ما استخري داريم که تا نيمه‌ها� باغمان طول دارد و آنان برکه‌ا� دارند که پاياني ندارد، ما فانوسهاي باغمان را از خارج وارد کرده‌ايم� اما فانوسهاي آنان ستارگان آسمانند.

ايوان ما تا حياط جلوي خانه‌ما� ادامه دارد، اما ايوان آنان تا افق گسترده است......

ما قطعه زمين کوچکي داريم که در آن زندگي مي‌کنيم� اما آنها کشتزارهايي دارند که انتهاي آنان ديده نمي‌شو�.

ما پيشخدمتهايي داريم که به ما خدمت مي‌کنند� اما آنها خود به ديگران خدمت مي‌کنن�. ما غذاي مصرفي‌ما� را خريداري مي‌کنيم� اما آنها غذايشان را خود توليد مي‌کنن�.

ما در اطراف ملک خود ديوارهايي داريم تا ما را محافظت کنند، اما آنان دوستاني
دارند تا آنها را محافظت کنند.

آن پسر همچنان سخن مي‌گف� و پدر سکوت کرده بود و سخني براي گفتن نداشت. پسر سپس افزود:

متشکرم پدر که نشان دادي ما چقدر فقير هستيم!


message 2: by Nasim (new)

Nasim مرسی ارمغان جونم، حس قشنگی بود


message 3: by Mahyar (new)

Mahyar Mohammadi | 250 comments بله. ما فقیر هستیم چون محبّت ندیده ایم


message 4: by hamid (new)

hamid | 12 comments دولت فقر خدایا به من ارزانی دار
کاین کرامت سبب حشمت و تمکین من است


back to top