داستان كوتاه discussion
باران
date
newest »


"من از روزی که باران تو بر دیوار گلی ام ریخت اینگونه مست و خراب شدم،
نگاه کن تا بپایت فرو ریزم"
اين قسمت رو خيلي دوست داشتم
توصيف خيلي قشنگي بود
چه باران ها كه بر ديوارهاي فرو ريخته مي بارد
راستي علي رضاي عزيز من معني اين قسمت رو متوجه نشدم
"تو را در نگاه باران ميگريم"
پيري وهزار دردسر
چه ميشه كرد فرزند؟
شادباشي
در این غربت تورا می بویم،
به چشمان خیسم نگاه کن،
نگاه کن دیگر،
من از روزی که باران تو بر دیوار گلی ام ریخت اینگونه مست و خراب شدم،
نگاه کن تا بپایت فرو ریزم
ای باران
باران
باران�