ŷ

Dandelion - قاصدک discussion

9 views
سفر

Comments Showing 1-2 of 2 (2 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

message 1: by Farhad Taheri (new)

Farhad Taheri (FarhadTaheri) باز شب آمد و این قلب پر از خون و پر از زاری من در تب شد

باز یک شب پره انگار دلم را دزدید

و نفسهای من امشب داغ است

مادرم را دیدم، بین خواب و بیدار

نغمه ای بر لب داشت، نام من را می خواند

ناگهان عمق وجودم در نسیمی گم شد و من انگار به سوی ابدیت رفتم

خانه ای بر لب آب، آب شفاف و زلال

پشت خانه یک ردیف کاج بلند و دو تا مرغ و خروس

و یکی چاه پر از آب که انگار پر از یاس و اقاقی شده بود

دورتر چوپانی، یک گله بره سبز، چند تا گاو بزرگ و سگی بازیگوش

حس امنیت این دشت بزرگ، به من خسته یکی مژدهء خوابیدن داد


message 2: by Saeedeh (new)

Saeedeh mosavi | 268 comments دل مرا / زر آراسته اند

كجايي تو ؟

غروب مي شود

دل مرا / نارنج آراسته اند

كجايي تو

پگاه ِ ارديبهشت است

دل مرا / سبز آراسته اند

كجايي تو

جنگل تابستان سرشار گشت از نيم‌رو�
م.موید


back to top