ŷ

داستان كوتاه discussion

19 views
بیخودان

Comments Showing 1-4 of 4 (4 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

message 1: by Nader - نادر (last edited Aug 01, 2010 10:39PM) (new)

Nader - نادر بر کرانی بیکران
مستانه کژ
ایستاده مژ
در سرای و خانه ات

یک دست پی زلفت
باده ای ناب
در دست دیگرم۰

بیرنگ آهنگ تن ات
رقصان
از میان نقش ها
در بدر
با پیچش باد صبا

تا ته باغ ها، دشت ها
بر سر کوه بلند
زیر پر سیمرغ ها
ژرف
درون خود خویشتنم۰

میشوم مژ
همچنان کژ
تا در آغاز رخت
طرح زنم
نقش بوسه ای
بر لب اسلیمی ات۰

۰۰۰۰
نادر ــ اول آگوست ۲۰۱۰


message 2: by Ashkan (last edited Aug 06, 2010 01:34PM) (new)

Ashkan Ansari | 2135 comments این شعر انگار تصویری شاعرانه بود از آنچه به رقص سما مشهور است. � همان نمادها، چون ایستاده و مستانه و کژ (کج) که به زیبایی مهمل آن، مژ، در سطر بعدی آمده بود و یا دستی به سوی آسمان (گرفتن زلف یار) و دیگری به زیر که باده ای دربر دارد به پیروی از
یک دست جام باده و یک دست زلف یار! �
و گردشی بی پایان چون جهانی که در آن هستیم. � آمیختگی آن با نماد کوه قاف و سیمرغ که منظری دیگر از عرفان ایرانی است بسیار جالب توجه است و خواننده را غرق در عرفانی می کند که دستمایه ای می شود برای شگفتزدگی خواننده .
به پشتوانه این تصویرسازی شاعرانه، به یکباره رشته فکر خواننده دریده می شود و پیوندی پدیدار می شود با عشقی قابل لمس برای همگان به ویژه آن تشبیه بسیار زیبای یار به اسلیمی که هم بلندای قامت سرو است و تودرتوی پیچیده ای از یار را به تصویر می کشد. �
هرچند که ظاهر نمادگرایی شعری در این اثر کهن می نماید اما شاعر با ذوق بسیار آن نمادها را دستمایه ای قرار می دهد تا بتواند نمادهای جدیدی را پدید آورد و به باور من بسیار موفق بوده است. �
از خواندن این شعر بسیار لذت بردم نادر گرامی. �


message 3: by faranak (new)

faranak | 189 comments چون کشتی بی‌لنگ� کژ می‌ش� و مژ می‌ش�

وز حسرت او مرده صد عاقل و فرزانه


مولانا


message 4: by Amin (new)

Amin (gharibehichestan) | 266 comments خیلی زیبا بود و برداشت زیبای اشکان از این شعر حلاوت آن را دو چندان کرد


back to top