ŷ

غزل معاصر discussion

248 views
شفیعی کدکنی

Comments Showing 1-8 of 8 (8 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

message 1: by Hadi (new)

Hadi | 90 comments Mod
دیشب



دوش از همه شب ها شب جان کاه تری بود
فریاد از ین شب چه شب بی سحری بود

دور از تو من سوخته تب داشتم ای گل
وز شور تو در سینه شرار دگری بود

هر سو به تمنای تو تا صبح نگاهم
چون مرغک طوفان زده ی در به دری بود

چون باد سحرگاه گذشتی و ندیدی
در راه تو از بوی گل آشفته تری بود

افسوس که پیش تو ندارد هنرم قدر
ای کاش به جای هنرم سیم و زری بود




message 2: by Hadi (new)

Hadi | 90 comments Mod
ای مهربان تر از برگ در بوسه های باران
بیداری ستاره در چشم جویباران

ایینه ی نگاهت پیوند صبح و ساحل
لبخند گاه گاهت صبح ستاره باران

بازا که در هوایت خاموشی جنونم
فریاد ها برانگیخت از سنگ کوه ساران

ای جویبار جاری ! زین سایه برگ مگریز
کاین گونه فرصت از کف دادند بی شماران

گفتی : به روزگاران مهری نشسته گفتم
بیرون نمی توان کرد حتی به روزگاران

بیگانگی ز حد رفت ای آشنا مپرهیز
زین عاشق پشیمان سرخیل شرمساران

پیش از من و تو بسیار بودند و نقش بستند
دیوار زندگی را زین گونه یادگاران

وین نغمه ی محبت بعد از من و تو ماند
تا در زمانه باقی ست آواز باد و باران



message 3: by Hadi (new)

Hadi | 90 comments Mod
هر چند امیدی به وصال تو ندارم
یک لحظه رهایی ز خیال تو ندارم

ای چشمه ی روشن منم آن سایه که نقشی
در اینه ی چشم زلال تو ندارم

می دانی و می پرسیم ای چشم سخنگوی
جز عشق جوابی به سوال تو ندارم

ای قمری هم نغمه درین باغ پناهی
جز سایه ی مهر پر و بال تو ندارم

از خویش گریزانم و سوی تو شتابان
با این همه راهی به وصال تو ندارم



message 4: by Maria (new)

Maria (maria_jabbri) | 17 comments سفر به خیر

- "به کجا چنین شتابان؟"
گون از نسیم پرسید.

- "دل من گرفته زینجا،
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان؟"

- "همه آرزویم، اما
چه کنم که بسته پایم..."

- "به کجا چنین شتابان؟"
- "به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم."

- "سفرت به خیر! اما، تو و دوستی، خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی،
به شکوفه ها، به باران،
برسان سلام ما را."


message 5: by donya (new)

donya | 7 comments زيبا و آشنا


message 6: by bamdad (new)

bamdad soha (bamdadesoha) | 1 comments سلام
عشق طرح ساده لبخند ماست
معنی لبخند ما پیوند ماست
عشق را با دست های مهربان
هر که قسمت می کند مانند ماست
عشق یعنی اینکه ما باور کنیم
یک دل دیگر ارادتمندماست
دوستی همسایه ی نزدیک ما
مهربانی نیز خویشاوند ماست
شرح مبسوط زیان و سود عشق
چشم غمگین و دل خرسند ماست
گرچه ما خود را نصیحت می کنیم
عشق اما بی خیال پند ماست
دست خوبت را به دست من بده
دستهای ما پل پیوند ماست
در همه قاموسهای معتبر
عشق تنها واژه پیوند ماست
کیست عریان تر زما در متن عشق
ارتفاعات غزل الوند ما


متولد:1341 هستم
من برای تلویزیون برنامه می سازم
تحصیلاتم : مهندسی رسانه های تصویری گرایش کارگردانی سینماست
آخرین برنامه ای که تولید کردم برنامه مسابقه زوجهای موفق است
که روزهای چهار شنبه از شبکه دو پخش میشه
من مدیر تولید این برنامه هستم

ضمنا من تدریس خصوصی عکاسی ، فیلمبرداری و کارگردانی هم میکنم
اگه دوست دارید این مقدمه دوستی ما باشه لطفا خودتونو معرفی کنید

ایمیل من :
[email protected]
منتظرم






message 7: by Maria (new)

Maria (maria_jabbri) | 17 comments باغ برهنه
زاغی سیاه و خسته به مقراض بالهاش
پیراهن حریر شفق رابرید و رفت
من در حضور باغ برهنه
در لحظه ی عبور شبانگاه
پلک جوانه ها را
آهسته می گشایم و می گویم
آيا
اینان
رویای رندگی را
در آفتاب و باران
بر آستان فردا احساس می کنند؟
در دوردست باغ برهنه چکاوکی
بر شاخه می سراید
این چند برگ پیر
وقتی گسست از شاخ
آن دم جوانه های جوان
باز می شود
بیداری بهار
آغاز می شود


message 8: by Gelareh (new)

Gelareh | 4 comments گیرم که این درخت تناور
در قله ی بلوغ
آبستن از نسیم گناهی ست
اما
ای ابر سوگوار سیه پوش
این شاخه ی شکوفه چه کرده ست
کاین سان کبود مانده و خاموش ؟
گیرم خدا نخواست که این شخ
بیند ز ابر و باد نوازش
اما
این شاخه ی شکوفه که افسرد
از سردی بهار
با گونه ی کبود
ایا چه کرده بود ؟




back to top