ŷ

داستان كوتاه discussion

15 views
آه، سه‌شنبه‌ه�!/ مهدی بهروزی

Comments Showing 1-3 of 3 (3 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

message 1: by Mehdi (new)

Mehdi | 1794 comments Mod
سه شنبه هایت

با روسری سبز و بنفش

و موهایت

که جا نمی‌گرف�

یادش بخیر

روبرویم می‌نشست�

می‌خواند�

شعر

بی رحمانه بد می‌گفت�

از شعرت

تو لبخند می شدی

]تنها در لبها[

کلافگیت توی پاهایات فزیاد می‌ش�

و من همه چشم

هراسانی دستهای عرق کرده‌ا�

]وقتی زیر میز قایمشان می‌کردی[

این رسم

رسم همه سه شنبه هایت

مداوم بود

همان شب سه‌شنب�

که من و تو تا صبح

برای هم شعر خواندیم

و بدجنسی ام را در همان بوسه مداوم

ترک کردم

و ترک عشق و شاهد و ساغر دیگر

دیگر نیامدی

حالا سه شنبه هایم

بی تو

رندی شبانه توست

تا دستانت دیگر یواشکی

زیر میز جانمانند

و شعرهایت

مگوی نگفته هایت باشند.





29/4/90

اصفان


message 2: by Ali (new)

Ali | 1 comments زیباست با اجازه گذاشتم تو فیس بوک به اسم شما


message 3: by Mehdi (new)

Mehdi | 1794 comments Mod
خیلی لطف دارین دوست عزیز. ممنون از توجهتون.


back to top