داستان كوتاه discussion
آدم برفی ها/امین حلمی
date
newest »


فقط موضوعی که من در این چند روز به آن برخورده ام و در پایین شعر بنده هم مشهود است این است که چرا تمام نظرات انقدر ساده انگارانه شده اند نقد من در این چند روز که آثار را مطالعه کردم پای خیلی از متن ها نقد جدی که نه حتی نقد هم ندیده ام در گذشته ای نه چندان دور اساتید من جدی تر در این گروه حضور بهم می رساندند و انقدر اهل تعارفات یا گفتن جملاتی که هیچ گونه ارتباطی با نقد ندارند نبودند
چه,اگر بنده در اینجا مطلبی را انتشار می دهم برای این است که شما اساتید بزرگوار نوشته هایم را نقد کنید و ذهن مرا به چالش بکشید تا از شما یاد بگیرم و مسیر پیشرفت را زیر سایه ی نظرات شما طی کنم والا این نوشته ها را می توان در تارنماهای دیگر مانند فیس بوک هم انتشار داد و اتفاقا آنجا بیشتر آدم را با این تعارفات تحویل میگیرند.گودریدز محل چالش ادبیات است (چالشی سازنده)نه سرگرمی بنده که اینگونه فکر میکنم
با سپاس از همه ی شما دوستان بزرگوار

من الان که فکرامو کردم فهمیدم که خیلی مزخرف بود
اینم نقد استادانه"
ممنون محسن جان
اینکه میگی من الان فکرامو کردم یعنی نظر قبلیت بدون فکر بوده؟ خب من نظر با فکر رو ترجیح میدم هر چند زیاد هم
مودبانه نباشه
و از آنجایی که نقد یعنی دلیل آوردن برای خوب یا بد بودن اثر و از همانجا که پشت کلمه ی مزخرفی که گفتی هیچ دلیل فنی نمیبینم فلذا آنرا نقد نمیدانم بنابراین هیچ وقعی به
این نظر نمی نهم
امیدوارم دوستان دیگر دچار سوءتفاهمی که تو در آن گرفتار شدی نشوند

من الان که فکرامو کردم فهمیدم که خیلی مزخرف بود
اینم نقد استادانه۰
به به
چه دوستان با ادبی در این مجلس بی ادبی
شرم شرم شرم

(بیخود این همه آئینه را روبروی خاطره نگیر
هیچ اتفاقی خاصی
رخ نداده است
تنها شبی هفت ساله خوابیدیم و بامدادان هزار ساله برخواستیم)
ممنون امین جان از نوشته نسبتا خوبت
از نظر من در زمینه شعر سپید
چون قالب و حتی در خیلی موارد وزن
اهمیت خودشونو از دست می دن
و همه چیز به سرچشمه سخن شاعر بستگی داره، موزون بودن و استفاده بجا از آرایه ها می تونه یک شعر کامل رو بسازه پس با این دید نمیشه یه شعر نو رو از لحاظ فنی اونطور که باید نقد کرد
در اینجا می مونه محتوی و در کل کسانی که که به شعر نو روی میارن به دنبال رسوندن حرفشون به ناب ترین و احساسی ترین وجه ممکنن واسه همین از قواعد دست و پا گیر شعر کلاسیک دوری جستن
در مورد محتوای شعر شما، من در پرده سخن گفتنتون رو نپسندیدم و اون هم باز به این علت که این یه شعر کاملا اجتماعیه که این اگر یه شعره عرفانی فلسفی یا حتی عاشقانه بود این خرده بهش وارد نبود
و البته اینها فقط نظر شخصی من بود
با تشکر
بزاد
هیچ اتفاقی خاصی
رخ نداده است
تنها شبی هفت ساله خوابیدیم و بامدادان هزار ساله برخواستیم)
ممنون امین جان از نوشته نسبتا خوبت
از نظر من در زمینه شعر سپید
چون قالب و حتی در خیلی موارد وزن
اهمیت خودشونو از دست می دن
و همه چیز به سرچشمه سخن شاعر بستگی داره، موزون بودن و استفاده بجا از آرایه ها می تونه یک شعر کامل رو بسازه پس با این دید نمیشه یه شعر نو رو از لحاظ فنی اونطور که باید نقد کرد
در اینجا می مونه محتوی و در کل کسانی که که به شعر نو روی میارن به دنبال رسوندن حرفشون به ناب ترین و احساسی ترین وجه ممکنن واسه همین از قواعد دست و پا گیر شعر کلاسیک دوری جستن
در مورد محتوای شعر شما، من در پرده سخن گفتنتون رو نپسندیدم و اون هم باز به این علت که این یه شعر کاملا اجتماعیه که این اگر یه شعره عرفانی فلسفی یا حتی عاشقانه بود این خرده بهش وارد نبود
و البته اینها فقط نظر شخصی من بود
با تشکر
بزاد
که هر یک سرنیزه ای بودند
که به پشت خاطره هایمان فرو رفتند
تقصیر ما نبود
که زندگی گاهی نفسش بالا نمی آمد
پنجره را باز کردی
گفتی دیگر امروز می بارد
ما از کجا میدانستیم
سیاهی آسمان دروغ ماشین هاست
دلت به حال درختان سوخت
مشت هایمان را گره کردیم
درختان چماق شدند
شب روی تنمان نشست
ما نمی دانستیم
کوچه ها گاهی از بن بسته می شوند
.
.
.
.
ما مرد میدان نبودیم
ما تنها آدم برفی های صبوری بودیم
که به آفتاب دل بستیم