ŷ

از دل نرفته ها discussion

12 views
در سوگ دیلماج / سید حیدر بیات / سایت بایقوش

Comments Showing 1-1 of 1 (1 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

message 1: by خرس (new)

خرس  | 39 comments Mod
دیلماجی باغلادیلار.
دیلیمی یاساقلادیلار، تاریخیمی داندیلار، آدیما اؤزگه آدلار تاخدیلار، دؤزمه ییب یئتر دئین باجیمی قاداشیمی زیندانلاردا چوروتمه یه باشلادیلار ، ایندی ده سسیمی دویدوران دایاغیمی دیلماجیمی باغلاماغا امضا آتدیلار.
تبریز-دن مین بیر سببله تهرانا کؤچوردولوب عزیزیمیز آقای علیرضا صرافی و امکداشلارینین مین بیر زحمته چیخاردیقلاری دیلماج درگیسی "هیئت نظارت بر مطبوعات" طرفیندن هئچ بیر سبب سؤیله نیلمه دن باغلاندی. سایتیمیزین بو تیپ فرهنگ و دیل قاتیل لیگینه اعتراضینی بیلدیره رک آشاغیدا آقای حیدر بیات-ین قونو ایله باغلی مقاله لرینی گتیریریک.
آرزوموزدور دیلماج تئزلیکله ائولریمیزه، اوجاقلاریمیزا گئری گلسین.


در سوگ دیلماج
سید حیدر بیات
[email protected]
1
قضیه مربوط به چهار سال پیش (آذر 1382) است، هنگام مطالعه روزنامه شرق تیتر «18 نشریه مجوز انتشار گرفتند» نظرم را جلب کرد. در آنجا در بین نشریه‌ها� مجوز گرفته، اسم دیلماج به صاحب امتیازی علیرضا صرافی نیز بود. آن موقع مسئول صفحه فرهنگ و ادب نشریه پیام قم بودم که البته در آن صفحه عملا به ادبیات آذربایجان و اخبار مربوط به آن می‌پرداختی�. فرصت را از دست نداده و فردا یا پس فردای آنروز این خبر را به همراه عکسی که در یک مراسم از آقای صرافی گرفته� بودم منتشر کردم. در همان اثنا یادم نیست که به صورت حضوری یا تلفنی به استاد دکتر صدیق هم خبر را گفتم. چند روز بعد تلفن منزل زنگ خورد، ساعت حدود نه شب بود، صدای آشنای دکتر صدیق بود که به زبان ترکی می‌گف�:
«آقای بیات! مهندس صرافی اینجاست بیا با خودش صحبت کن، اما مژدگانی‌ا� مال من است» و گوشی را به آقای صرافی داد. آقای صرافی بعد از سلام و احوال‌پرس� مختصر پرسید که خبر را کجا دیده‌اید� نگاهی به اطراف انداختم روزنامه شرق و اتفاقا همان صفحه مورد نظر هنوز کنار تلفن بود، روزنامه را برداشته و به قول دکتر باستانی پاریزی: «از نام و ازنشانی و از جایگاه زیست» با شماره روزنامه و شماره صفحه و تیتر خبر مورد نظر و ...برای مهندس صرافی شرح دادم. بلی درست است مهندس از ماجرا بی‌خب� بوده است. می‌گف�:
«پنج سالی بود که درخواست مجوز داده� بودم و چند بار نیز پیگیری کردم اما آنقدر کار طولانی شد که دیگر فراموش کرده بودم، فکر می‌کرد� دیگر مجوز داده نشد».
این شاید از جالبترین خاطرات مطبوعاتی من است که قبل از اینکه آقای صرافی این قضیه را بفهمد من در پیام قم منتشر کرده بودم. مسئله مژدگانی هم که گویا قرار بود ویژه‌نامه‌ا� مربوط به استاد صدیق منتشر شود جامه عمل نپوشید. البته مقالات استاد به کرات در دیلماج منتشر شدند که شاید حجمشان با مطالب یک ویژه‌نام� برابری کند.
2
به دلایلی که بعدها شاید به آن بپردازم همکاری نزدیکی با مطبوعات آذربایجان به استثنای مطبوعات زنجان نداشته‌ام� به همین جهت احتمالا هیچ مطلبی از این قلم در نشریه دیلماج چاپ نشد، جز دو شعر در شماره آخر که وقتی شنیدم دیلماج توقیف شده است، باخود گفتم: اسم ما حتما به دیلماج شگون نداشته، کاش آن دو شعر کوچک هم چاپ نشده بودند.
3
مهندس صرافی در تابستان امسال از من خواستند که مصاحبه‌ها� کوتاهی را که هر از گاهی با برخی از نویسندگان انجام می‌ده� قبل از انتشار در اینترنت برای دیلماج بفرستم، من هم فرصت را غنیمت دانسته و دو مصاحبه انجام دادم یکی با خود ایشان و دیگری با یکی از عاشیقهای شاهسون. در مورد اولی مهندس صرافی گفتند: درست نیست که مصاحبه من در نشریه‌� مربوط به خودم چاپ شود لذا آنرا در اینترنت منتشر کردم. اما دومی جزو مندرجات شماره بعدی دیلماج بود که امیدوارم با رفع توقیف آن در خود دیلماج فرصت انتشار بیابد.
4
دیلماج یک نشریه منحصر به فرد است. از نظر ظاهری و مسائل مربوط به گرافیک و چاپ در حد نشریات کشوری است اما عمده حسن دیلماج در شیوه مدیریت صحیح و سالم آن است. خوانندگان مجله اگر دقت کرده باشند دیلماج برای هر شماره یک سردبیر مخصوصی داشت که آن سردبیر در حول یک موضوع مثلا مساله زن، دموکراسی یا ادبیات یا باستانشناسی مطالبی را تدوین و منتشر می‌کر�. این شیوه مدیریت کم‌نظی� موجب می‌ش� که نشریه در زمینه‌ها� تخصصی چند کلمه حرف و حساب برای گفتن داشته باشد و علاوه بر فرم و شکل در محتوا نیز جز نشریات برتر کشور باشد. در جامعه‌ا� که یکی از بزرگترین مشکلات آن را عدم روحیه برای کار جمعی عنوان می‌کنن� این روحیه مهندس صرافی غنیمتی برای کشور و آذربایجان بود که اشخاص صاحب صلاحیت فرصت بروز داشته‌ها� خود را داشته باشند و بحث‌ه� کاملا علمی و تخصصی مطرح شوند.
5
دیلماج در زبان ترکی به معنای مترجم است که قبلا در فارسی نیز کاربرد داشت و حضرات پان‌فارسیس� به حساب این واژه بیگانه ترکی رسیدند و آن را از صحیفه مقدس زبان فارسی بیرون راندند. در وهله نخست شاید به نظر برسد که این نشریه بیشتر به مسائلی نظیر ترجمه و ... نظر دارد و انتخاب این نام برای یک نشریه سیاسی فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی کمی غیر مناسب به نظر می‌رسد� لیکن وقتی فکر می‌کنی� که در ایران هیچ کسی زبان هیچ کسی را نمی‌فهم� و به قول ترکها هیچ کس خط آن دیگری را نمی‌خوان� وجود یک مترجم بسیار ضروری است که همه چیز را توضیح دهد و ترجمه کند تا سوء تفاهمات و عدم درک طرف مقابل از بین برود، از این حیث نام دیلماج بسیار هوشمندانه انتخاب شده است.
6
هر شب ستاره‌ا� به زمین می‌کشن� و باز
این آسمان غمزده غرق ستاره‌هاس�
هوشنگ ابتهاج سایه
توقیف دیلماج با هیچ عرف و قانونی سازگار نیست، توقیف بدون ادعا و دلیل و قبل از تشکیل دادگاه و تفهیم اتهام و...
دنیای امروز دنیایی نیست که بتوان واژه‌ه� و اندیشه‌ه� را با ساطور سانسور قطعه قطعه کرد و لاشه آنها را تحویل جامعه داد:
جز لاشه‌ا� به جای نمی‌مان� از کلام
چون سطر سطرش از دم ساطور بگذرد
حسین منزوی
در عصر ماهواره و اینترنت حرفها گفته� میشوند، و مخاطبان میشوند. طی چند روز گذشته که از تلویزیون خسته شده و به سراغ رادیو رفته بودم تا بلکه برنامه‌ها� ترکی و عربی دلخواه خودم را در آن پیدا کنم، با مسئله شگفتی مواجه شدم: تقریبا در تمامی ساعات شبانه‌رو� رادیوهای اپوزسیون یا رادیوهای مربوط به کشورهای غربی به زبان فارسی برنامه پخش می‌کنند� و در همان فاصله‌ا� که دنبال شبکه دلخواهت می‌گرد� اخباری از تظاهرات کارگران کارخانه شکر هفت تپه، حکم سنگسار در فلان شهر و... به گوشت میخورد. حال مثلا با بستن نشریه دیلماج چه اتفاقی می‌افت� که در صورت ادامه آن نخواهد افتاد یا بالعکس؟
اتفاقا در فضایی که رسانه‌ها� خبری به صورت سرسام‌آور� از دولت ایران انتقاد می‌کنن� و راست و دروغ را به هم می‌بافن� و بیشتر از آنکه قصد اصلاح داشته باشند قصد آشوب در سر می‌پرورانند� وجود نشریاتی چون دیلماج که به رواج عقلانیت در جامعه می‌پرداز� بسیار ضروری و بایسته است.
اما چه سود که «گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله ماست...»
باری اگر دیلماج خدای نکرده خطایی را نیز مرتکب شده بود باید به جهت اینکه نشریات دوزبانه ترکی فارسی به عدد انگشتان یک دست هم نمی‌رسن� با تذکراتی چند مجال انتشار می‌یافت� اما طبیعی است که میزان عناد حکومت با نشریات ترکی بسیار بیشتر از نشریات فارسی است و اصلا خود ترکی نوشتن اولین جرم نانوشته در قاموس دولت ایران است.
هر چه قدر به دنبال علتی برای توقیف دیلماج گشتم چیزی پیدا نکردم جز دو مورد:
احتمالا رواج عقلانیت در بین هویت‌خواها� ترک که خواستار رسمی‌شد� زبان ترکی در ایران و احقاق سایر حقوق فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی ترکهای ایران هستند از دیدگاه حکومت منفی تلقی شده است چرا که بزرگترین حسن این حرکت همان مدنی بودن و مسالمت آمیز بودن آن است و دولت می‌خواه� این حرکت را به سوی رادیکالیزم سوق دهد تا بهانه‌ها� بیشتری برای مقابله آن داشته باشد.
بحث ستاره‌ها� فرهنگی و ادبی سال که به ابتکار نشریه حیدربابا مطرح شد و در آن اشخاصی مثل آقای ایواز طاها و ناصر منظوری و هادی قاراچای و محمدرضا لوایی و سعید موغانلو و... از سوی خوانندگان به عنوان ستارگان موضوعاتی چون رمان و شعر و فعالیت‌ها� فرهنگی انتخاب شدند و بعد از آن بخش ترکی نشریه حیدربابا تعطیل شد. بعد از آن دیلماج در آخرین شماره خود خلاصه‌ا� از مسائل مربوط به ستاره‌ها� فرهنگی و ادبی آذربایجان را ارائه داد و توقیف شد. بعید نیست که توقیف دیلماج بی‌رب� با این مسئله نباشد.
به هر حال امیدواریم نشریه دیلماج به زودی رفع توقیف شده و به کیوسک مطبوعاتی ها برگردد.
..........................



back to top