داستان كوتاه discussion
اعتراف
date
newest »

بهزاد شعر نیمایی پر احساسیه
ولی در خیلی جاها وزن رعایت نشده،مطمئنا خودت حواست بوده.قابل اصلاح نیست؟
ولی در خیلی جاها وزن رعایت نشده،مطمئنا خودت حواست بوده.قابل اصلاح نیست؟
maryam wrote: "بهزاد شعر نیمایی پر احساسیه
ولی در خیلی جاها وزن رعایت نشده،مطمئنا خودت حواست بوده.قابل اصلاح نیست؟"
قبول دارم که یه ایراداتی داره اونم به این دلیل که به هیچ عنوان ادیت نشده و کاملا خالصه که البته اکثر کارهام اینجوریه اما اینو نصفه شب از خواب پریدم و نوشتم و بدلیل خوابی بود که دیدم و جوابی بر این باش
خیلی جاها !!!؟؟؟
ولی در خیلی جاها وزن رعایت نشده،مطمئنا خودت حواست بوده.قابل اصلاح نیست؟"
قبول دارم که یه ایراداتی داره اونم به این دلیل که به هیچ عنوان ادیت نشده و کاملا خالصه که البته اکثر کارهام اینجوریه اما اینو نصفه شب از خواب پریدم و نوشتم و بدلیل خوابی بود که دیدم و جوابی بر این باش
خیلی جاها !!!؟؟؟
Mohsen Sad wrote: "خيلى دوست دارم نقد كنم ولى چون چيز زيادى از نقد شعر نمى دونم پس مى خونم ولذت مى برم"
همیشه لطف داری به من مخسن جان ممنون
Art Miss wrote: "احساس خواندن سهراب سپهری به ویژه در آغاز این قطعه یافتم"
خب این خوبه یا بد ؟
همیشه لطف داری به من مخسن جان ممنون
Art Miss wrote: "احساس خواندن سهراب سپهری به ویژه در آغاز این قطعه یافتم"
خب این خوبه یا بد ؟
چه شعر زیبایی، من که خیلی� لذت بردم. معلومه خواب خوبی� دیدی که تونستی این شعر را بگی�. مرسی�
با خوندن شعر (ایمان)تازه معنی ِ این شعر زیبا رو فهمیدم
بهزاد خوش به حالت
هم به خاطر داشتن همچین حسی
و هم به خاطر اینکه ، به این زیبایی تونستی روی کاغذ بیاریش
همین خنده ای بین دو دوسته که گاهی ایمان و گاهی اعتراف رو می آفرینه
خدا رو خواب می بینی؟
بچه هایی که اون پست های مخالف رو واسه شعر ایمان گذاشتن و قضاوتت کردن حالا کجان که بیان حرفشونو پس بگیرن و بگن
صلاح مملکت خویش خسروان دانند
بهزاد خوش به حالت
هم به خاطر داشتن همچین حسی
و هم به خاطر اینکه ، به این زیبایی تونستی روی کاغذ بیاریش
همین خنده ای بین دو دوسته که گاهی ایمان و گاهی اعتراف رو می آفرینه
خدا رو خواب می بینی؟
بچه هایی که اون پست های مخالف رو واسه شعر ایمان گذاشتن و قضاوتت کردن حالا کجان که بیان حرفشونو پس بگیرن و بگن
صلاح مملکت خویش خسروان دانند

من می خواستم یه چیزی بنویسم واسه " مخسن " ولی نمی دونستم چی...
فکر کنم بهزاد خواب بوده اینو نوشته...
;)
ممنون از همه دوستام
یه تشکر ویژه از مریم که وقت گذاشت و ریز بین تر بود
و حتی ممنون از ملا لغتی های عزیز
یه تشکر ویژه از مریم که وقت گذاشت و ریز بین تر بود
و حتی ممنون از ملا لغتی های عزیز
تشکر ویژه از خودت که اینقدر با احساس نوشتی
آفرین
آفرین
من دلی دارم به اندازه یک ارزن
و دنیایی پشت یک دیوار
به اندازه یک غربال
و خدایم هر شب
شانه بر شانه من
خیره در هاله ماه
اندر اندیشه تفسیر گناه
می دهد تسکینم
من از او می پرسم :
گل سرخم زیباست؟
او به من می خندد
و در اندیشه فردایی سبز
زیر لب می گوید:
من تو را دوست دارم
من به او می خندم
خنده ای نرم تر از شبنم صبح
خنده ارزانی اوست
خنده ای بین دو دوست
و خدا از پس چلچله ها
می رود تا بینهایت بالا
و نسیم خنک و ترد سحر
می وزد از شرق اتاق
و من از بیم فراغ
میدوم در خنکای سحری
و نوایی اینبار
من تورا دوست دارم
ته دل مطمئنم میشنود