ŷ������

دوستی می‌خواهـم؛ نابـیـنا
کـه خــط بـریـل بـدانــد
...و فصل به فصل تنـم را بخوانــد

دستش را بگیرم؛ بازو به بازو
چشمش شــوم و عـصایــش
دنیا را برایـش تعریف ‌کنـــم

و تمام زشتی‌ها‌�� جهــان را
...برای او از قلــم بینـــدازم

خیلی قشنگ بود

اما به نظر من از ترکیب خط بریل صرف نظر کن و به همان بریل تنها قناعت، چون وقتی می گی بریل منظور همان خط بریل هست.

خیلی خوب بود.

نبی جان کور یا نابینا؟

آقا مِهدي عزيز

برايم مايه سرور شد که خوانديد
و برتر از آن تصحيحتان که بجاست و روانتر
بسيار ممنونم
........
مي توانم خواهش کنم، نوشته هاي ديگرم را هم نقد کنيد؟
نظرتان درخصوص شعر يا شعرگونه هايم باارزش خواهد بود

نبي جان
از تو هم ممنون

ولي فکر نمي کني واژه ئي که بکار بردي
اندکي حس ضعف و ناتواني القاء کند، آنهم براي يک دوست؟
و درک تمام وجود توسط دوست، آيا هديه ي کمي ست
!که فزونتر خواستي؟ و ما چه داريم بيشتر تا ببخشيمش؟

به چشم ماریای گرامی.

من صاحبنظر نیستم اما سعی می کنم اگر چیزی به ذهنم رسید اگر کمکی کند حتما بگویم.

منت بر من داريد
تشکر

اگر شما صاحبنظر نباشيد، مرا چه گويند؟
که نه فن آن را مي دانم و تحصيلاتش
.فقط حس مي کنم، مي نويسم، وقتي پُر مي شوم
!و واژه ها ريزان روي کاغذ

یعنی می خوای بگی من فن یا تحصیلاتشو دارم؟

نه ندارم.

!من تسليم
با اين وجود نقطه نظرهايتان درخصوص شعر اصولي و منطقي ست
اطلاعات و مطالعاتتان بيشترست
...
تاپيک فلسفه ي شعر را مي گويم
که واقعاً برايم مفيد بود بحثهايتان

بهر روي از توجه و وقتي که صرف مي کنيد، ممنونم

شعرت خيلي قشنگ بود

ممنون

حمید عزیز
الناز جان

ممنون از اظهار نظر و لطفتون

:)‌ت�� دوست خوبي هستي...که زشتي هاي دنيا رو جمله قلم ميگيري و زيبايي تقديم ميکني

MahtaBi KhaNooM wrote: ":)‌ت�� دوست خوبي هستي...که زشتي هاي دنيا رو جمله قلم ميگيري و زيبايي تقديم ميکني"

اگر باشم که دیگر چیزی نمی طلبم
از همان دنیائی که با همه زشتیهایش
!هنوز دوستش دارم
ممنون مهتابی عزیزم

saleh wrote: "دوستی می‌خواهـم؛ نابـیـنا
کـه خــط بـریـل بـدانــد

..."

:دوستی در جواب برایم نوشته بود
!کمی بریل می دانم و تظاهر به نابینائی

:برایش گفته بودم
،بدون بریل و بی تظاهر
!در بست مخلص همه دوستانم
*
و متشکرم صالح عزیز