From the Bookshelf of تازهها� کتاب…
Find A Copy At
Group Discussions About This Book
No group discussions for this book yet.
What Members Thought

فک نکنین از فرط جذابیت، با اینسرع� خوندمش ها؛ جنون پسامتحان� دارم! :)) خب میتون� بگم کتاب، اسم غلطانداز� داشت. البته برای من. یادمه با " آرسنیک"- که اینج� هم هس- خریدمش. ینی اسمش یهجور� بود که گف: منا! این خوراک خودته! و خیلی با دیدنش ذوق کردم حقیقتاً. چقد خیالپرداز� کردم درباره�- و خلاقیت من از نویسنده ـه بیشتره، شک نکنین. :دی - ولی اون چیزی نبود که انتظارشو داشتم. شاید برای بقیه هم همینطو� بود، نمیدون�. ولی من ترجیح میداد� واقعاً در مورد دختر رهبر سیرک باشه.
مثل خیلی از داستانا، ما ...more
مثل خیلی از داستانا، ما ...more

اگه " دختر رهبر سیرک" رو خونده باشین، اینکتا� براتون جاذبه چندانی نخواهد داشت؛ چون در واقع نسخه شخصیتر� همونه. جزییات پیرامون شخصیت اولمون خیلی بیشتره و راستشو بخواین، ما عملاً داستان نداریم. مشتی خاطره و اتفاق ِ در هم پیچیده داریم که چون بخش اعظم داستان همینخاطرهه� و فلشبکها� متعدد و جزیی هستن، آدم نمیتون� کتابو دوست داشته باشه. ایده اولیه خیلی چیز خوبیه. اما نویسنده نمدونسته چطور باید بخش حسی ِ کارو قوی کنه. لذا با خودش گفته اگه دست بهدام� ِ خاطرات جسته و گریخته� نه چندان جذاب ِ شخصیت
...more

مردِ داستان فروش، داستان نابغه ای با خاطرات کودکی فراوان، که به سبب نبوغش هیچ گاه توسط اطرافیانش درک نشده و پیوسته در تنهایی زندگی کرده است.
یوستین گاردر در صفحات پایانی هیجان را به داستانش اضافه می کند، چیزی که من را همیشه در این گونه کتاب ها جذب می کند.
خواندنش را وقتی بی حوصله هستنید، وقتی کتابی روان برای خواندن می خواهید توصیه می کنم.
یوستین گاردر در صفحات پایانی هیجان را به داستانش اضافه می کند، چیزی که من را همیشه در این گونه کتاب ها جذب می کند.
خواندنش را وقتی بی حوصله هستنید، وقتی کتابی روان برای خواندن می خواهید توصیه می کنم.

در حالی که احساس می کردم پاهایم هیچ تماسی با زمین ندارد،� به طرف هتل رفتم. شاید مشکل این بود که تا به حال هرگز احساس نکرده بودم جای پایم را محکم روی زمین می گذارم؛ تمام عمر روی ابرها بودم و همیشه در ابرها سیر می کردم. همانند مغزی متفکر عمل کرده بودم که از همه چیز بریده است و فقط با دو حیطه سر و کار داشتم؛ مغزم و جهان، جهان و مغزم. قوه ی تخیلم بیش از آن حدی بود که برای کل عالم قابل استفاده باشد. واقعا هیچ گاه زندگی نکرده بودم، بلکه پیوسته درصدد جبران زندگی بودم. نمی دانستم چه کسی-مادرم، ماریا یا
...more

یوستین گاردر،عادت عجیبی در نوشتن مطالب نامربوط و عمدتا" علمی لا به لای داستان هاش داره .از نظر من خیلی خوبه که ما در خلال مطالعه ی کتاب ها مطلبی هم از اون کتاب یاد بگیریم و کتاب ها صرفا" جنبه سرگرمی نداشته باشند، اما فقط در صورتی که به خود داستان اصلی لطمه ای وارد نشه.مثلا در کتاب دختر پرتقالی، وقت و بی وقت سفینه فضایی هابل وارد داستان میشد و نویسنده با آب و تاب هر چه تمام تر و به تفصیل راجع به این سفینه سخنرانی می کرد
در هر دو کتابی که من از این نویسنده خوندم انقدر مطالب خارج از موضوع وارد داستا ...more
در هر دو کتابی که من از این نویسنده خوندم انقدر مطالب خارج از موضوع وارد داستا ...more

Apr 29, 2012
Ehsan Sharei
rated it
really liked it
·
review of another edition
Shelves:
norwegian-literature

Apr 19, 2016
Khiyal
marked it as to-read

Dec 26, 2016
Zahra Dashti
rated it
really liked it
·
review of another edition
Shelves:
رمان-خارجی,
آنچ-داریم

May 04, 2018
Zahra Zarrinfar
marked it as to-read
·
review of another edition
Shelves:
ادبیات-جان,
نداریم-و-نخوندم